خواب دیدم
خواب دیدم خون آشامیم در میان گراز ها
گرازهایی که نه جنسیت دارند و نه تمامی
گراز هایی که به من حمله میکردند و هر چه میکردم از من دور نمیشدند
دستهایم را دور گردن یکی از گرازها حلقه کردم
با زانو محکم به قلبش ضربه زدم! ضربه ای سهمگین
ناگهان بالشی که از ضربه من به هوا رفته بود به صورتم خورد
از خواب پریدم! بالش را به طرفی پرتاب کردم و باز به خواب رفتم