در کافهء علی
انسانها به راحتی کلمه دوستت دارم را به هم پاس میدهند
کسی در ورقه کوچکی چیزی مینویسد
من آن طرف تر کام سنگینی از مرگ میگیرم!!!
و دیگری با مو هایی پریشان اعتراف میکند*ء
کافه علی مدتی پیش تعطیل شد
دوستت دارم گویان به کافه بغل می روند
معترف گم و گور شد ، اعتراف گیرنده فراری
و کام های من هر روز سنگین تر میشود
پ.ن: قسمت اول مطلب از متنی قدیمی از خودم در بلاگ دو در دو بود